تحلیل کتاب کسوف خداوند
کتاب کسوف خداوند نوشته مارتین بوبر و با مقدمه رابرت ام سلتزر و ترجمه آقایان عباس کاشف و ابوتراب سهراب در ۱۸۴ صفحه توسط نشر فرزان روز به زیور طبع آراسته شده است.
موضوع اصلی این کتاب که مجموعه نه سخنرانی آقای مارتین بوبر فیلسوف اتریشی در دانشگاههای آمریکا در سال ۱۹۵۱ با موضوع رابطه دین و فلسفه ایراد شده است که عناوین زیر مجموعه آن عبارتند از: گزارش در ارتباط با دو گفتگو، دین و واقعیت دین ، فلسفه عشق الهی ، ایده الوهیت، دین و تفکر مدرن، دین و اخلاق ،درباره تعلیق عنصر اخلاق، خدا و روح انسان و پاسخ کارل گوستاو یونگ میباشد.
وی معتقد است خداوند از چشم ما مستور است وی کسوف خداوند را کسوف نور الهی می نامد و میگوید در واقع مشخصه برههای تاریخی که اینک جهان از سر می گذراند درست مانند کسوف خورشید که چیزی بین خورشید و خود ما قائل می شود ،نه آنکه در نفس خورشید واقع گردد. لذا نام کتاب را کسوف خداوند نام نهاد و در واقع این نظریه بوبر در مقابل نظریه نیچه که عصر خود را از عصر مرگ خدا نامیده بود قرار دارد.
معتقد است که عدم توانایی ما برای داخل شدن در گفتگوی راستین با یکدیگر منبعث از عدم اعتماد به یکدیگر است و به خاطر این عدم اعتماد خداوند از چشم ما پنهان شده است. نگرانی عمده بوبر برگرفته از نبود بعد اخلاقی و روحانی در ابعاد گوناگون زندگی انسان اعم از زندگی اجتماعی سیاسی و اقتصادی عصر خود است
بوبردر این سخنرانی ها علل دوری انسان از خداوند را از دیدگاه فلسفی بیان کرده است . در فلسفه بوبر خداوند تویی ازلی است که تو های دیگر از آن نشأت میگیرند و کشف واقعیت روزمره از طریق گفتگو با تو ازلی و مطلق است.
در بخش دین و اخلاق فراگیرترین بحث تاریخی بوبر در کتاب کسوف خداوند درباره کوشش در جهت مرتبط ساختن تمایز بین خیر و شر با حقیقت مطلق می باشد
در بخش دین و فلسفه: اشکال تمایز ذاتی قائل بین دو حوزه فلسفه و حوزه دین و در عین حال روش صحیح فائق آمدن بر این اشکال هنگامی بر ما به خوبی آشکار می شود که دو شخصیت که هر یک نماینده یکی از این حوزه ها بودند یعنی اپیکور و بودا را برای کشف وجوه افتراق آنها مقابل هم قرار دهیم. در بخش گزارشی درباره گفتگو در تبیین این نظریه است که دین احساسی در روح انسان نیست بلکه مدخلی به واقعیت است،مدخلی به کل واقعیت بی تلخیص و اختصار.
بوبر در پرداختن به نظرات کارل گوستاو یونگ توجه خود را بر اشارات مابعد طبیعی روانشناسی دین از نظر یونگ متمرکز می سازد . بوبرعامل وحی را اینگونه تعریف می کند که جوهر انسانی بر اساس بر اثر اصابت آتش معنوی ذوب می گردد و ماحصل آن کلام یا بیانی است که از نظر مفهوم و شکل و دریافت و بیان انسانی است که معهذا شاهد ی صادق بر وجود آن ذاتی است که منشاء آن است وبر مشیت او دلالت میکند.
وی در بیان خود تحت عنوان عشق الهی و ایده الوهیت دریافت کوهن را که شخص اصولاً میتواند خداوند را فقط در حیز آرمانی دوست بدارد مورد انتقاد قرار میدهد و بیان می دارد که عشق رابطه ای است که بین دو شخص حقیقی به وجود می آید پیش از آن که توسط یکی از آنها به تصور آید.
در کتاب کسوف خداوند بیشتر توجه بوبر معطوف به شدت بی اعتنایی و تعرض اندیشه مدرن نسبت به اولویت تماس با توی الهی میباشد .
کتاب کسوف مجموعه مقالاتی است که طی آن بوبر برداشت مبتنی بر گفتگو و خود را در تقابل با بعضی از مهمترین جریان جریانهای فکری قرن بیستم قاره اروپا از جمله جریانهای نوکانتی و اگزیستانسیالیزم و روان درمانی قرار میدهد.
کلیپی در مورد کتاب کسوف خداوند
- ۰۰/۰۸/۰۹